میخوام یه چله بگیرم,یعنی گرفتم از دیروز شروع شده و هفدهم خرداد تموم میشه.این چهل روز(39 روزه البته) اگر کامل و درست انجام بشوند تقریبا زندگیم رو عوض میکنند,میخوام این چهل روز رو تقریبا همش رو روزه بگیرم,همهی نمارهام اول وقت باشه و تا جایی که میتونم گناه نکنم هیچ گناهی به خصوص اونی که به خاطرش دارم چله میگیرم.توی این چهل روز باید همهتلاشم رو توی درس هم بکنم و عقب افتادگیهام رو جبران کنم.یه دلیل دیگهی این چله اینه که یه استراحتی بدم به معده و روده و کلا دستگاه گوارشم, که یکسال فست فودی(چه از نظر غذاهای بیرون و چه از نظر غذاهای یخ زده) رو گذروندن و حسابی خسته و اذیت شدند و قراره حسابی حالشون جا بیاد.یکی دیگه از بهترین کارهایی که قراره بکنم چهل روز دور از اینترنته البته نه به طور کامل چون یه جاهایی بهش نیاز دارم(شاید کلا دو سه روز اونم در حد نیم ساعت) ولی سعیم باید این باشه که 99% ازش استفاده نکنم.
به جز این مورد بقیه پستها روزانه و در حد چی بود, چی شد و گزارشی و با پیامک فرستاده میشند.
یاعلی.
یکی از خوبیای ماه رمضون میدونید چیه؟آدم قدر نعمت خوردن رو میدونه!
تو روزای عادی هی دم به دقیقه میریم دم یخچال یه چی میخوریم ولی الان بعد 16 ساعت میتونی غذا بخوری,اصلا لذت میبری از خوردن:| :),خیلی خوبه:)
+
بخوانید مخصوصا بخش دلالش رو:)
فشار زندگی فقط اینجاش که لپتاپای که پارسال همین موقع سه و خورده ای بوده رو الان با قرض گرفتن و فروختن سکه باید بخری نه تومن!:/
نکته جالبش اینه پارسال من واقعا نیاز نداشتم و نگرفتم(که خاک کاهو بر سرم)
الانم واقعا حداقل تا دوماه آینده نیاز ندارم و الان تنها دلیلم برای خرید اینه که مطمئنم دوماه بعد همینم نمیتونم بگیرم:|
به قول مبهم زیبا نیست!
تورو خدا زود ازدواج کنید,زودم بچه دار بشید.به خاطر خودتون نه,به خاطر بچههاتون زود ازدواج کنید.
وقتی توی چهل سالگی بچه دار میشید,بچهتون تربیت بهتری رو دریافت میکنه درست,ولی نتیجهاش میشه اینکه توی جوونی تغییر نسل فامیلش رو میبینه,توی سن کم ضعیف شدن, پیر شدن و از دست دادن تک تک عزیزانش رو میبینه.
باهاشون این کار رو نکنید!
1-من از دوم دبیرستان که رفتم تجربی (و تنها دلیل تجربی رفتن من این بود که فکر میکردم فیزیک رشته ریاضی یه چیز خیلی خفنیه ولی زهی خیال باطل که با تجربی ها تقریبا هیچ فرقی نداره)از همون موقع اول امضام مینوشتم drmjns,سال اول که کنکور دادم اندازه جلبک درس خوندم و به جای درس خوندن تا دلتون بخواد وبلاگ دانشجوی پزشکی خوندم اونم ارشیوهای چندسالهشون رو!!به خاطر همین خاطراتی که ازشون خوندم بعد سال اول دیگه پزشکی دوست نداشتم و به جاش به رشته ای به اسم بیوتکتولوژی علاقه مند شدم . سال دوم اندازه همون جلبکه هم درس نخوندم و موندم برای سال سوم و بازم فقط میخواستم همون رشته رو قبول شم,خیلی جوگیرانه تصمیم گرفتم چند روز بعد کنکور 97 شروع کنم ولی در کمال ناباوری تا خود فروردین بازم نخوندم و از کل ازمون های قلم چی فقط یکی رو شرکت کردم و دیگه ناامید شدم که نمیتونم بیوتک قبول بشم.یهویی طی حرکت خفنی خدا یه فکری انداخت تو کلهام که عاقا پاش برو ریاضی ,رشتش که مشترکه از اون طرف هم درساش کمتره و آمارشونم خیلی کمتره و ریاضی توام که خوبه و میتونی از پسش بر بیای.به سازمان سنجش دو سه هفته ای هی درخواست دادم تا بالاخره گروه آزمایشیم که تجربی بود رو تغییر دادند و گروه آزمایشیم در کنکور 98 ریاضی شد. اینجا امیدوار شدم,چون هم توانش رو داشتم هم وقتش رو.
الان از سه ماه وقتی که داشتم حدود 1/5 ماهش گذشته و من جز یکم پیشرفت و درس خوندن هیچ فرقی با یک و نیم ماه پیشم نکردم و دیگه هیچ امیدی ندارم که بتونم تراز بالای10000(هه!) بیارم و الان تنها چیزی که میخوام اینه که این45-46 روز بگذره و تموم شه.همهی این کمکاری هام تقصیر خودمه,خودم اراده ندارم,هرچیز دیگه ای بگم بهانه است.
2-خاطره گفتن دربارهی کسانی که دیگه نیستند خوب نیست,حتی اگه اون خاطره شیرین و خوب هم باشه بازم نباید گفته بشه.نگید.
3-میخواستم لپتاپ بگیرم فعلا دست نگه داشتم,چون احتمالش هست دلار بیاد پایین,امروز که لپتاپه 200 تومن کم شد,ایشالله بازم بیاد پایین,اصلا همه چی پایین بیاد,هرچند بعیده:/
4- از ظهر دیروز تا الان من نصف یه جعبه هشت کیلویی آلوچه رو خوردم,به نظرتون همت کنم تا فردا بقیهاش رو هم بخورم زنده میمونم؟:/
+ناشناس کجایی,خبری ازت نیست!
درباره این سایت